شایان عشق مامان و بابا

سلام به همه دوستان عزیز و یه سلام گرم به پسر خوشگل و قهرمان بله پسرم شما روز 93/7/3 تو سالن رضازاده مسابقه اسکیت داشتین که اون روز مقام دوم رو در رده خردسالان کسب کردی . البته خودت که قبول نداری و همش میگی من اول شدم و با اخم به من میگی مامان من که اول شدم چرا دروغ میگی دروغ چی !!!!!(لغت جدید از پسر گل من ) اون روز با هم رفتم مسابقه و تو قسمت رکورد دور سالن شما اون مسافت رو تو 49 ثانیه طی کردی ولی نفر اول که از شما یه سال هم بزرگتر بود تو 34 ثانیه مسافت مربوطه رو طی کرد و بقیه شرکت کننده ها تو 56 و 58و62 و .... ثانیه اون مسافت رو طی کردن .و این جوری بود که خوشگل مامان نفر دوم تو رده خودش شد .آفرین گلم . ولی بگم از ماجرای اول شد...

    این هم یه عکس از شهربازی الماس شهر ...

سلام به همه دوستان عزیز  و سلام به گل پسرم که امروز رفته پیش دبستانی پسر گلم  امروز (93/7/1) شما به مرکز پیش دبستانی رفته تا به بتونه خوندن و نوشتن رو یاد بگیره . چی بگم از ذوق و شوق پسرم که از دیشب همه وسایل ها و لباسهاشو جمع کرده و آماده مدرسه رفتن شده و  امشب تا صبح درست و حسابی نخوابیده و زود زود بیدار میشد و می پرسید مامانی پس کی صبح میشه من برم مدرسه . الهی فدای اون ذوق و شوقت برم که اینقدر عجله داری . پسرم امیدوارم که همیشه و در تمامی مراحل تحصیل که از امروز شروع و تا .... ادامه داره موفق و پیروز باشی . ...

سلام به گل پسرم  امیدوارم که جشن تولد بهت  خوش گذشته باشه و این هم عکسهای  مربوط به جشن تولد و . . .  از همه دوستان وبلاگی به خاطر بی کیفیت افتادن بعضی از عکس ها عذر می خوام آخه تو اون شلوغی هر کاری می کردم یکی از بچه ها درست نمی نشستن و دایم در  حال ورجه وورجه کردن بودن . او موقع بود که واقعا قیافه من و زندایی شایان دیدن داشت شایان پسر در محوطه زبانکده با ذوستاش  و این هم عکس های تولد  اسامی دوستای شایان جون از راست به چپ : امیر محمدجون -فربدجون - ماهان جون پسردایی عزیز شایان - گل پسرم - عسل جون دختر عموی عزیز شایان جون - صنم جون - یاسمین جون - آناهیتا ج...

  شایان جونم فردا 13 مرداد ماه تولد شما عزیز مامان هست که پیشاپیش تولدت رو تبریک میگم . پسرم شما امسال 5 سال رو تموم می کنی و وارد 6 سالگی میشی و از مهرماه امسال اگه خدا بخواد به پیش دبستانی میری و مرحله جدیدی از زندگی شیرینت رو آغاز می کنی .پسرکم وقتی فکر می کنم احساس می کنم چقدر زود بزرگ شدی مثل اینکه همین دیروز بود که به دنیا اومدی و یواش یواش شروع به رشد کردی و اولین کلمه ای که به زبون آوردی ماما - بابا بود الهی قربون اون زبون شیرینت برم و همینطور ادامه دادیم چقدر سخت بود شب بیدار موندن و یا ... ولی زود گذشت چون امید هست و امید باعث میشه که پدر و مادر سختی ها رو زود فراموش کنه و هر لحظه منتظر یه عکس العمل جدید از فرزندش ه...

...

سلام عشقم دیشب چون هوا خوب بود بابا مهران پیشنهاد داد که بعد از افطاری بریم پارک و اونجا شما دوچرخه سواری و یه کم هم بازی کنی . پس زودی حاضر شدیم که بریم پارک .  پسرکم یه خبر خوب که بالاخره  دوچرخه سواری بدون کمکی رو یاد گرفتی . آفرین به شما عزیزم شما دیگه بزرگ شدی و بهت نمی اومد که با کمکی دوچرخه سواری کنی . شایان جون شما دیشب کلی اونجا سرسره بازی کردی و از اونجایی که از تاب بازی خاطره بدی  اصلا نزدیک تاب نرفتی . الهی مامان فدات بشه که هنوز اون خاطره هولناک از یادت نرفته .  امیدوارم که دیگه همچین اتفاقی نه واسه شما و نه واسه هیچ بچه ای بیفته .   موقع برگشتن هم اونقدر خسته بودی که تو ماشین خوابت برد . ...

شایان نوروز 93 - مهد کودک آنا   اردیبهشت 93 - خانه خودمان آستارا ساحل زیبای صدف - تیرماه 93 عشقم امروز چقدر آب بازی کردی و آخرش هم از دریا بیرون نمی آمدی !! الهی قربون اون اخم کردنات برم!!! شایان جون میره زبانکده         ILOVE YOU SHAYAN شایان خونه مامان جون تیرماه 93 ...

سلام به همه دوستان و با عرض پوزش از اینکه با تاخیر زیاد می یام . خوب  روزچهارشنبه 25 تیرماه 93 شایان جون ترم اول زبان انگلیسی رو با نمره عالی تموم کرد و از رو دوشنبه ترم دوم یا به عبارتی ترم جدید از کتابهای tainy talk رو شروع می کنه . خانم مربیش که از پسرم خیلی راضی بود و می گفت که پیشرفتش خیلی عالیه . پسرم امیدوارم که همیشه موفق و پیروز باشی . ...